رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

صحبت های من با فسقلیم

اولین قدم های مستقل

رادین جونم، پسر خوبم دیشب تو هدیه ای به مامان و بابایی دادی که از خوشحالی سر از پا نمی شناختن!! آره کوچولوی نازنینم، شما!!! شما بالاخره بعد از 382 روز تونستی بدون کمک مامان و بابا خودت و بدون اینکه دستت رو به جایی بگیری راه بری. دیشب یکی از لحظات خوب زندگی ما بود که هیچ وقت تا پایان عمر فراموشش نمی کنم.   ممنونم فرشته کوچولوی من
14 آذر 1391

یک سالگی

سلام پسرم بالاخره این مامانی پر مشغله بعد از ۱۰ روز که از تولدت می‌گذره در حالی‌ که تورو با بابایی فرستاده ددر فرصت کرده تا بیاد و یه کم از این یک سالی‌ که گذشت و جشن تولدت بگه. من هنوز‌م هاج و واج موندم که این یک سال چطوری گذشت.این یعنی‌ اینکه خیلی‌ خوش گذشت.این یک سالی‌ که من و بابایی با تو بودیم شاید قشنگترین سال همه عمرمون بود.تو هر روز بزرگ و بزرگتر شدی و کارهای جدید یاد گرفتی‌ و ما لذت بردیم از همهٔ این لحظه‌ها.خدایا به خاطر این هدیه بهشتی‌ هر روز و هر لحظه شکرگزارتیم.خودت مراقبش باش که بی‌ تو ما هیچیم. پسر گلم در آستانه‌ ۱ سالگی ما رو با دندونای آسیابیش شگفت زده کرد و حالا...
7 آذر 1391
1